نیمه پنهان ماه ۶

ساخت وبلاگ

#نیمه_پنهان_ماه_۶

#مهدی_باکری به روایت همسر شهید


پدر پیشانی دختر را می بوسد، صفیه جای همه کس مهدی بود. همسنگر، همسر، مادر و دختر. دختر... کاش یک دختر داشتند؛ یه یادگار از مهدی، دلش فشرده شد. می دانست مهدی برایش نمی ماند. مهدی با انگشت آیه ای را که خود صفیه برایش آورده بود نشانش داد و برایش خواند «المال والبنون زینة الحیوة الدنیا» و به صفیه که مثل سوگلی کلاس، راست و بی حرکت به حرف های معلم گوش می دهد، گفت:« می بینی خدا چی میگه. نبینم صفیه روزی بشینه و غصه بخوره چرا بچه نداره.»

نیمه پنهان ماه

پ‌ن: یه جمله ی جالب تو کتاب هست:«خاک بر سر من اگه یه لحظه زندگیم برای خودم باشه»...

یعنی اگه شهید اینو بگه ما باید چی بگیم؟


پ.ن۲: چهل دقیقه تاخیر در برنامه ی اردو پیش اومد، به پیشنهاد دوستم این کتابو خوندیم...


پ.ن۳: در هر موقعیتی میشه کتاب خوند!

سخته؟...
ما را در سایت سخته؟ دنبال می کنید

برچسب : نیمه,پنهان, نویسنده : 0rahibesoyenor6 بازدید : 132 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1396 ساعت: 21:54