دَفَعَ، یدافع و مدافع....

ساخت وبلاگ

دفاع از ریشه دفع: اصل الواحد در این ماده، منع بقاء و ادامه یافتن است؛ زیرا منع ناظر به اصل وجود و تحقق چیزی در مقابل مقتضا و سبب است، اما دفع ناظر به منع ادامه چیزی و بقای آن است.


ریشه ی کاری که می کنم این است؟...منع ادامه یافتن!!؟
ربطش چیست؟ 
قرار است در برابر چه خطری دفاع کنم؟ قرار است مانع از ادامه یافتن چه چیز شوم؟

بازهم ربطش را نمی فهمم

چیزی که می دانم این است،اضطراب و استرس ندارم! استرس برای وقتی است که پایانی را متصور نباش…
حس مبهم و بی خبری

من که بی خبر نیستم
تا همین جا هم انقدر از آمدن در این راه بهره برده ام که اگر همین جا هم متوقف شوم، حس می کنم جلو زده ام، از تمام روزهای تئوری زندگی ام، بوته آزمایشی پیدا کرده ام برای تمام حرف زدن های بی عملم.

گاهی ادم لازم است خودش را به خودش ثابت کنند. فقط همین.
اگر تمام عالم هم برایت دست بزنند، آنجا که می دانی خیط کاشته ای، رضایت درونی نداری.

و برعکس
عالم هم که با انگشت نشانت دهند و هو کنند، وقتی مطمئن هستی به کارت، نمی لرزی.


به درستی کارم ایمان دارم 
با وجود آنکه سخت شد
پیچیده شد
متفاوت شد
سرزنش شدم و...

تمام طول مدتی که زمزمه های «نه» میشندیدم ، بروید سراغ کارهای نشدنی تا بشود شما را همزمان جلوی نگاهم گذاشته بودم و امیدوارانه به جلو چشم دوخته بودم.

امزد تلاشم را فردا نمی گیرم، ماه ها قبل گرفته ام.
مراسم مزخرف فرداهم برایم شبیه کارهای سوری است، همان ها که اصل مطلب قبلا اتفاق افتاده.
 قرار است از تمام اطمینان هایی که با قدرت خدا، تبدیل به سراب شد و از تمامی یأس هایی که به لطف خدا نقاط قوتم شد، فردا پرده برداری کنم.

می دانم
می دانی 
که برایم نتیجه اش مهم نیست
چون حداقل این یکی را مطمئنم برای رضای تو بود که در مسیرش افتاده بودم

ربنا تقبل منا...

سخته؟...
ما را در سایت سخته؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0rahibesoyenor6 بازدید : 140 تاريخ : دوشنبه 30 تير 1399 ساعت: 13:16