داستان راستان۲

ساخت وبلاگ

#داستان_راستان_۲

#متفکر_شهید_استاد_مرتضی_مطهری


در این میان مردی از مسلمانان فراری از کنار یکی از مجروحین به نام سعدبن ربیع-که ۱۲زخم کاری برداشته بود- عبور کرد و به او گفت:

«از قراری که شنیده ام پیغمبر کشته شده است!» 

سعد گفت: «اما خدای محمد زنده است و هرگز نمی میرد. تو چرا معطلل و از دین خود دفاع نمی کنی؟ وظیفه ی ما دفاع از شخص محمد نبود که وقتی کشته شد موضوع منتفی شده باشد، ما از دین خود دفاع کردیم و این موضوع همیشه باقی است.»

پ.ن: جریان در پی جنگ احد و شایعه ی کشته شدن پیامبر اتفاق افتاده است.

پ.ن۲: اگر می خواهید کار فرهنگی کنید! مردم رو شهید مطهری بخون! کنید...

پ.ن۳: در نزدیکی های شهادتشون، از خدا علوّ درجانشون رو می خوام. شادی روحشون صلوات

پ.ن۴: چیزی درباره ی شهید پالیزوانی می دونید؟

سخته؟...
ما را در سایت سخته؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0rahibesoyenor6 بازدید : 230 تاريخ : دوشنبه 7 خرداد 1397 ساعت: 15:05