حرف هایی که دلم میخواد بگم، اما نمی تونم به همه بگم
این چند وقت که حرف و حدیث های راجع به چند نرم افزار خرید زیاد شده، و استدلال بعضی ها از عدم لزوم برخورد، نیاز مردم به اون چند نرم افزار هست، فارغ از درست و غلط و اصل ماجرا، یه سری موضوعات برام مهم و یادآوری شد.
اما راستش نمی تونم به همه بگم، انگار اون حس و عمق و فهم من از موضوع با هیچ کلمه و یا توضیحی قابل انتقال نیست، نمی دونم برای شما هم پیش میاد یا نه، اما من یه جاهایی از اینکه بخوام نظرم و علت و چرایی کارهام رو برای کسی توضیح بدم، واقعا عاجزم.
این موارد از اتفاقات و تصمیم های مهم زندگیم رو شامل میشه تا موارد جزیی و پیش پا افتاده...
اما دوست دارم یه جا با زبان قابل فهم برای
خودم یه سری موارد رو یادآور بشم که بعدها یادم نره!
سال ها قبل، وقتی راهنمایی بودم، وطن برام مهم بود و ایران رو دوست داشتم آنقدری این موضوع که آدم برای کشورش باید تلاش کنه برام مهم بود که یه روز تصمیم گرفتم به کمک دوستم گوشه ی تمام میز های کلاس رو منقش به پرچم ایران کنم و با سه رنگ پارچه و یه روان نویس مشکی این کار رو کردم و چقدر با استقبال رو به رو شد.
این اولین بروز اجتماعی میهن دوستی من بود.
بعد ها در دانشگاه، این حس میهن دوستی به اسلام دوستی گره ی محکم خورد، خصوصا بعد از آشنایی با شهید مطهری و دقیق ترش بعد از خواندن هر دو جلد کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران.
ایران دوستی ام رنگ و معیار اسلامی گرفت، بعد از آن غربال خوب و بد برایم مشخص تر شد.
از همان ابتدا، چالش عدم همراهی اطرافیان با نظراتی که ته ته آن به این اعتقادم بر می گشت را تجربه کردم
مثلا من اصرار بر خرید جنس ایرانی داشتم، و خوب تا قبل از استقلال مالی ام از خانواده، توجی سخته؟...
ما را در سایت سخته؟ دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 0rahibesoyenor6 بازدید : 45 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1402 ساعت: 20:46