رفتیم مهمونی، توی یه اتاق همه ی جوونا جمع شدیم که باهم فیلم ببینیم، با یه عالمه خوراکی و سی دی فیلم خوب بد جلف...بعد یه ربع اومدم بیرون، تصادفی تلویزیون و میزبان زد شبکه مستند. مستند A157 در حال پخش بود. درباره اش شنیده بودم، تبلیغش رو کرده بودم، داستانشو خونده بودم...اما ندیده بودمش... همه نشستیم به دیدن... خیلی جاها بغض و گریه ما با صدای خنده ی اون اتاق در هم می پیچید... خیلی جاها لعنت فرستادن های از عمق جان رو می شد شنید.. بعد مستند هر کاری کردم برگردم به جو و فامیل و بگو بخند نشد که نشد! دلم گرفت! این همه حیوانیت از آدم های دو پا! دلم فریاد می خواد..دلم یه بغل گریه می خواد... چقدر وحشت,خوب,جلفِ ...ادامه مطلب